پارساپارسا، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

وروجکـــــــــــــــــــــــــای من

عکسهای این چند وقتـــ

به صورت پوریا دقت کنید:   این حالت بیانگر اعتراض ایشان به سوار شدن پارسا در ماشین است در اینجا حالت چهره بیانگــــر رضایت وی از زورگوئی و بیرون کردن پارسا از ماشین است! به محض اینکه پارسا میاد پوریا میره سراغ کیفش و غنائم از تو کیفش جمع می کنه! و این هم تصویری از فوتبال دستی بازی کردن پارسا و پوریا: و البته به مجرد اینکه توپ دستش بیاد این اتفاق می افته: و دیگر اینکه: اصلا براش فرق نمی کنه کجای بازیه! اگه پیام بازرگانی شروع بشه از همه چیز غافل شده و به تماشای پیامها می پردازد! و این هم سرنوشت عروسکای بیچاره پوریا! اول زحمت کندن پوزشون رو میکشه و ...
30 آذر 1392

من و مدرسه

 نمازخونه مدرسه مراسم بود.یه جفت چکمه اومد بعد یه دختره ازشون پیاده شد.گفتم عزیزم مواظب باش بارندگی شد آب جمع نشه تو چکمه هات غرق شی!  گفت نگران نباش خانوم شنا بلدم.  گفتم خوبه گلم. خیالم راحت شد اما حتما یه دوره غواصی هم بگذرون! تو راهرو مدرسه با یه دختره کار داشتم.صداش زدم کلیپس بیا.طفلی رنگ از رخسارش پرید.فک کرد میخوام کلیپسشو بگیرم! اومد با ترس گفت خانوم موهای خودمونه! گفتم باهات کار دارم. وقتی گشتالتتو بررسی کردم دیدم بخش اعظم تشکیل دهنده وجودت کلیپسه.خواستم به ساحت مقدسشون عرض ادبی کرده باشم! دختره من شیش هف نفری که اون دور و بر بودن   ...
26 آذر 1392

بعد 5 هفته...

امروز بعد 5 هفته مرخصی رفتم مدرسه. از راه نرسیده 10-12 تا نامه گذاشتن جلوم که باید جواب میدادم. یه نگاهی به حجم نامه ها انداختم و به کلی هنگ کردم! پلکامو که میدادن بالا کلا واژه error دیده میشد. به زبون خودمونی تر گوی گیجه گرفته بودم دوتا از نامه ها که امروز آخرین فرصتش بود! با هر بدبختی بود مستندات جور کردمو اون دوتا رو جواب دادم. آمّا بقیش مونده! حالا تو این هیری ویری مامان یکی از بچه  تنبلام اومده با دل پر از دست دخترش! یک ساعت تمام وقتمو گرفت. دیگه داشتم می مردم از استرس کارای مونده! بنده خدا یکی از همکارا اومد که نجاتم بده اما موفق نشد. وقتی رفت گفتم وای خدا روزی دوتا مشاوره این ریختی بهم بخوره هم واسم آبه هم نون!  ف...
25 آذر 1392

شکلک شناسی اراکی+ چندتا جوک(اس ام اس اراکی)

خدا به سر شاهده نَمیتُنُم، به حضرت عابّاس بلد نیسّوم، ناموسن پام خوی رفته، بــــــّاع! ولُم کن سر جدت! مقاومت یک اراکی برای نرقصیدن در عروسی.   اراکیه با خودش پنیر محلی میبره آمریکا، به خاطر داشتن 45 نوع باکتری 2 سال زندانیش میکنن! میگه:حالا خوب شد تَرخَندو نیوردُم! اَگِنه اعدامم میکردن!   مادر تهرانی و اراکی در پارک: مادر تهرانیه:کامی جان، مامی،دستاتو نزن به سرسره، آلوده است عزیزم. مادر اراکیه: مُژتبا(مجتبی) اِنقد خودتّه نَکرُّن به خاکا خشتکت میجرّه پدسّگ!   لیست میهمانان یک زن اراکی: زن بِرار سلیقه دارِم، زن دائی غم خوارِم، زِنامو(زن عمو) مِرِبونِم، خالم با دختر جونِزّناش، عمِّم با ...
19 آذر 1392

در افشانی های پارسا

داریم میریم خونه. تو کوچه میگه اَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مــــــــــــــــامـــــــــــــان! این ماشین ساشّی بلنده رو! چقد خوشگله! من هی اینور اونور نگاه میکنم ماشین شاسی بلند نمیبینم. میگم: کدوم ماشین ساشی بلنده؟ یه هیوندا آوانته نشونم میده میگه اینو میگم دیگه.مگه گیج شدی!!!!!! من آوانته پارسا کلیه ماشینهای شاسی بلند والّا!!!!! وقتی بچم خونه پرش سوار سمند و پرشیا شده باز خیلی بچه با هوش و استعدادیه که نیسان رو به عنوان ماشین شاسی بلند معرفی نکــــــــرد!!!!!!!!   اون جشن خودمونیه بود واسه تولد یکسالگی پوریا گرفتم؟ یادتونه؟ خواهرام پرسیدن واسه پوریا جشن گرفتی؟ گفتم یه جشن فر...
5 آذر 1392

و اما پـــــــوریا

اول از همه دوستای گلم که تو این مدت جویای احوالم بودن تشکر می کنم این روزا پوریا هم خیلی شیطون شده هم خیلی شیرین! حال و هوای خونه واقعا با وجود شیرین کاریاش عوض شده. الان یکماه بیشتره که با تسلط کامل راه میره و البته گاهی هم زمین میخوره، اما به روی مبارک نمیاره و مجددا به پا خاسته و ادامه میده! یکی از مهمترین کارائی که داره اینه که صبح که از خواب بیدار میشه یه لنگه جوراب یا لنگه کفش پیدا میکنه، میگیره دستش، میاره جلو من و مدام میگه دَدَ-دَدَ...... وقتی هم که میریم بیرون با دست اطرافو نشون میده و میگه دَدَ و بعد به نشانه قدرشناسی میخنده! هر کس هم که میاد خونمون آقا راه می افته که باهاش بره! مصیبتی داریم واسه رفتن مهم...
1 آذر 1392
1